بلاگ - فرار بزرگ RSS Feed
4
1148
خلاصه:دختر خوانده خودسر و بیپروای رئیس جمهور آمریکا، لوسی جورایک، نامزدش تد بیودین ( آقای جذاب) را درست در محراب کلیسا ترک میکند. حالا او به دنبال ماجراجوییست—و شاید یک کمی اتفاق عاشقانه-- او سفر..
2
723
" لوس، چیکار داری میکنی؟" لوسی نمیتوانست به تریسی نگاه کند. پوستش داغ شده و ذهنش کاملاً گیج بود. او انگشتانش را در بازوی مگ فرو کرد. " اونو بیار پیش من، مگ. خواهش میکنم" کلماتش شبیه یک جور تقاضا یا ..
2
608
صبح روز بعد لوسی لباسش را در حمام عوض کرد و تا زمانی که مشغول خوردن پنکیک به عنوان صبحانه شدند با او حرف نزد.برخی از کسانی که درحال خوردن صبحانه بودند زن ولی بیشترشان مردانی با کلاه های متفاوتی از ..
2
4825
مت جورایک جلد آیپادش را بست و عینک مطالعه اش را زمین گذاشت. پاندا نگران بود که آیا آنها در مورد بچه می دانند.... یا اصلاً بچه ای وجود دارد. این را به لوسی واگذار کرد تا بدون هیچ سرنخی او را به دهان شی..
1
845
لوسی نمیتوانست نفس بکشد. سینه بند لباس عروسی اش که کاملاً اندازه اش بود، حالا مثل مار بوا به دندههایش فشار میآورد. چه اتفاقی میافتاد اگر درست همین جا در راهروی کلیسای وینته پرسبیترین براثر خفگی می..
1
593
سرما و رطوبت دم صبح ازخواب بیدارش کرد. چشمانش را بر روی ابرهای حصیری زیبا که به آرامی حرکت می کردند گشود. تمام بدنش درد می کرد، سردش بود و کثیف تر از زمان بخواب رفتنش شده بود.امروز می بایست اولین روز..
1
696
صدای در اتاق مُتل لوسی را هوشیار کرد که صبح شده است. چشمانش را به زور باز کرد. پاندا درحالیکه دو لیوان قهوه که باید از دفتر متل آورده باشد در دست داشت آنجا ایستاده بود. دیشب تجربه جدیدی بود- البته نه ..
1
583
لوسی شب هنگام در مسافرخانه همپتون واقع در مرکز ایلینوی توقف کرد. او با نامی جعلی در دفتر مسافرخانه نام نویسی کرد، با پولی که توسط کارت بانکی درون پاکت از دستگاه عابر بانک گرفته بود هزینه را نقداً پرد..
1
655
باقی زمان مسافرت را روی عرشه باقیماند و به تماشای جزیره نشست که زیر نور درحال محو شدن خورشید، ذره ذره پدیدار می شد. شکل جزیره شبیه سگی خوابیده بود—سرش در یک سمت جزیره، لنگرگاه در قسمت شکمش واقع شده و ..
1
768
بری جیغ کشید و از مقابل کندوی عسل کناری پرید.ناله کرد: " اوه، خدایا... اوه، خدایا... اوه خدایا. " شانه هایش را خم و شروع به لرزیدن کرد. توده ای که او ته کندو دیده بود هجمی از آشغالهایی که انتظار داش..
1
801
کنجکاوی در مورد توبی و مادربزرگش باعث شد تا لوسی در آن کلبه توقف کند. شاید هم خیلی ساده فقط داشت وقت کشی می کرد چون اگر وقتی برگشت ماشین اس یو وی پاندا هنوز جلوی خانه پارک باشد، مجبور بود وسایلش را جم..
1
717
لوسی خشمگین بود. در خانه را پشت سرش بهم کوباند و پاکوبان وارد هال جلویی خانه شد، از دیوار خالی جایی که قفسه فلزی از اولش هم نمی بایست آنجا می بود، گذشت.پاندا در اتاق نورگیر بود، پشت به پنجره و چشم د..