کتاب RSS Feed
0
3302
زنها همه جا هستند، و هر کدامشان به نوعی یک کابوسند. تمپل با آن حالتهای تاریکش: دکتر کریستی که احتمالاً جواز شغلی اش را از اینترنت پیدا کرده بود، هرچند اصرار داشت که کارش کاملاً قانونی است: لوسی، بزرگت..
0
3156
بری تمام بعد از ظهر را صرف بیرون آوردن عسل های بیشتر از شانه های سنگین عسل کرد، و تا قبل از شام وقتی برای تمیز کردن خودش نیافت. لوسی روی شستن ظرفها اصرار کرد، و بری فقط کمی سرسری به کارش اعتراض کرد. ب..
0
3293
به جز مردی که با سگش قدم میزدم، لوسی ساحل را بصورت اختصاصی دراختیار داشت. این ساحل کوچکتر و غیر قابل دسترس تر از ساحل جنوبی بود، قسمت غربی جزیره در اصل بیشتر توسط افراد محلی مورد استفاده قرار می گر..
0
3185
لوسی پای کوبان به اتاق خواب کوچکی که از وقتی به اینجا آمد بری در اختیارش گذاشته بود رفت. در نهایت خودش را مجبور کرد در گنجه لباسها را باز کند و لباسهایی که تمپل از خانه برایش آورده بود را بررسی کند. ا..
0
3429
فصل بیست چهارملوسی پاندا را به سمت پایین پله ها که به خلیج و خانه قایقی منتهی میشد دنبال کرد. صدای غژغژ قایق در این صبح زود هنگام برای لوسی یادآور خاطراتی عاشقانه بود، اما برخلاف اوبنظر نمی رسید آن ..
0
5553
لوسی نمی توانست امشب به کلبه بازگردد. هرچند که این کارش باعث می شد یک آدم بی جا و مکان بنظر برسد. شانه هایش را صاف کرد. " میخوام برم توی قایق و بقیه شب رو اونجا بخوابم. " پاندا کنار میز پیک نیک ایستاد..
0
6457
ماشین ون سفیدی سرعتش را کم کرد و ایستاد. در حینی که شیشه سمت راننده پایین می آمد لوسی سرش را بالا برد و به مرد میانسال با موهای خاکستری که سرش را بیرون آورد نگاه کرد. " حالتون خوبه ،خانم؟ "" من.......
0
6306
وقتی سعی کرد دوباره تماس بگیرد، به صندوق صوتی او متصل شد. از قبل می دانست لوسی کجا رفته است، و زیاد طول نکشید که روی عرشه یک قایق جزیره را ترک کرد. شش ساعت بعد او در بستون بود.تقریباً عصر بود و هوا ..
0
6848
پاندا هول کرده بود. " مطمئنی که اینا همش مزخرف نیست." لوسی جلوتر آمد، هنوز به شدت عصبانی بود. " بنابراین تو قصد داری در این مورد چیکار کنی؟ دوباره متلاشی بشی؟ "طوری لوسی مشکل روانی گذشته او را کم ار..
