بلاگ RSS Feed
0
10139
آماتیس، اونیکس و مون استون:آماتیس:این ماه برای بسیاری از مردم در سراسر جهان دارای روزهایی سرد، تاریک و کوتاه می باشد، بنابراین سنگ آماتیس که اغلب به سنگ آرامش بخش و بالا برنده شجاعت مشهور است به..
0
3120
وقتی تلفن را قطع کرد ساعت هنوز نه نشده بود و او هیچ کاری برای انجام یا چیزی برای خواندن نداشت. برنامه ریزی کرده بود تا وقتی از ماه عسل بازگشت با هدایت پدرش شروع به کار بر روی پروژه نوشتن زندگینامه ن..
0
8860
نحوه سایز کردن انگشتر:یک تکه کاغذ دور بند انگشتتان بپیچید به طوری که خیلی تنگ و خیلی گشاد نباشد و احساس راحتی داشته باشید. محل تلاقی دو سر کاغذ را علامت بگذارید و با خط کش اندازه بگیرید...
0
3079
در کنار یکی از نهرهای فرعی دریاچه کودا خانه ای اجاره کردند. پنجره های کهنه ی دستگاه تهویه هوا، از دیوار رنگ پریده خردلی رنگ بیرون زده بودند، و مربعی از چمن مصنوعی خمیدگی جلوآمده را پوشانده بود. شب گ..
0
3053
وقتی به خانه برگشتند، لوسی با خوارو باری که از بقالی خریده بودند برای خودش ساندویچ درست کرد، کتاب قدیمی ای که نفر قبلی جا گذاشته بود را برداشت و خودش را در اتاق خوابش حبس کرد. تنهایی مثل اورکوتی سنگین..
0
3384
با خودش آرزو کرد ای کاش لوسی از اتاقش بیرون می آمد و با او حرف می زد. دلش لوسی را نزدیک خودش می خواست ، درعین حال می خواست از او دور باشد. می خواست لوسی ترکش کند، بماند، -- نمی توانست در این مور..
0
3177
دریاچه در نزدیکی خانه، کم عمق و گل آلود بود، بنابراین لوسی نمی توانست آنجا شنا کند، اما وقتی آنها با قایق کوچکی که از خانه اجاره ایشان برداشته بودند، روی دریاچه قایقرانی می کردند، در آب شنا می کر..
0
3113
" من ...مطمئن نیستم."تریسی در پس زمینه داشت جیغ می زد. " بذارین منم باهاش صحبت کنم! "نلی گفت:" ما فکر نمی کردیم تو ناراضی باشی. "" نبودم. نمی تونم بهش فکر کنم. اون فقط—نمی تونم توضیحش بدم. "..
0
3275
لوسی بالاخره چیزهایی در مورد پاندا فهمید که او نمی خواست درباره شان چیزی بداند. این موضوع احساس بهتری به او می داد، اما نمی خواست دریاچه کودا را ترک کند و وقتی داشتند از آنجا دور می شدند احساس دلت..
0
3096
حالا درک می کرد چرا پاندا درست در همان کوچه ای پیدایش شده بود که باید میشد. او هرگز لوسی را تنها نگذاشت. نه حتی وقتی خودش با قایق بیرون رفته بود. همه جا حتی در فروشگاه مثل کنه به او چسبیده بود و در ..
0
3097
حمام چسبیده به اتاق، با کاشی های فیروزه ای رنگ قدیمی اش و اتاق دوش سفید جدیدش اطلاعات بیشتری را آشکار نمی کرد. مکثی کرد و سپس در قفسه دارو را بازکرد که حاوی خمیردندان، نخ دندان، استامینوفن و تیغ صورت ..
0
3045
لوسی گفت:" اون عاشق منه و همینطور عاشق تو."نلی تکرار کرد:" می دونم عاشقمونه. اما من هرگز رابطه ای که تو با اون داری رو نداشتم و نخواهم داشت."" واقعاً خیلی برات مهمه؟ "لبخند نلی را بیاد آورد. " ..
