منو
سبد خرید

قیمت روز طلا : 12,450,000

بلاگ RSS Feed

25 مهر 1396 سنگ ماه تولد |فوریه (February) | از 12 بهمن تا 11 اسفند
eghli 0 10139
آماتیس، اونیکس و مون استون:آماتیس:این ماه برای بسیاری از مردم در سراسر جهان دارای روزهایی سرد، تاریک و کوتاه می باشد، بنابراین سنگ آماتیس که اغلب به سنگ آرامش بخش و بالا برنده شجاعت مشهور است به..
26 مهر 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل سوم- قسمت دوم
eghli 0 3120
وقتی تلفن را قطع کرد ساعت هنوز نه نشده بود و او هیچ کاری برای انجام یا چیزی برای خواندن نداشت. برنامه ریزی کرده بود تا وقتی از ماه عسل بازگشت با هدایت پدرش شروع به کار بر روی پروژه­ نوشتن زندگی­نامه ن..
27 مهر 1396 سایز انگشتر را چگونه پیدا کنیم؟
eghli 0 8860
نحوه سایز کردن انگشتر:یک تکه کاغذ دور بند انگشتتان بپیچید به طوری که خیلی تنگ و خیلی گشاد نباشد و احساس راحتی داشته باشید. محل تلاقی دو سر کاغذ را علامت بگذارید و با خط کش اندازه بگیرید...
29 مهر 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل سوم- قسمت چهارم
eghli 0 3079
در کنار یکی از نهرهای فرعی دریاچه کودا خانه ای اجاره کردند. پنجره ­­های کهنه ی دستگاه تهویه هوا، از دیوار رنگ پریده خردلی رنگ بیرون زده بودند، و مربعی از چمن مصنوعی خمیدگی جلوآمده را پوشانده بود. شب گ..
30 مهر 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل سوم- قسمت پنجم
eghli 0 3053
وقتی به خانه برگشتند، لوسی با خوارو باری که از بقالی خریده بودند برای خودش ساندویچ درست کرد، کتاب قدیمی ای که نفر قبلی جا گذاشته بود را برداشت و خودش را در اتاق خوابش حبس کرد. تنهایی مثل اورکوتی سنگین..
01 آبان 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل چهارم- قسمت اول
eghli 0 3384
با خودش آرزو کرد ای کاش لوسی از اتاقش بیرون می ­آمد و با او حرف می ­زد. دلش لوسی را نزدیک خودش می ­خواست ، درعین حال می­ خواست از او دور باشد. می ­خواست لوسی ترکش کند، بماند، -- نمی ­توانست در این مور..
02 آبان 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل چهارم- قسمت دوم
eghli 0 3177
دریاچه در نزدیکی خانه، کم عمق و گل آلود بود، بنابراین لوسی نمی­ توانست آنجا شنا کند،  اما وقتی آنها با قایق کوچکی که از خانه اجاره ­ایشان برداشته بودند، روی دریاچه قایقرانی می ­کردند، در آب شنا می ­کر..
03 آبان 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل چهارم- قسمت سوم
eghli 0 3113
" من ...مطمئن نیستم."تریسی در پس زمینه داشت جیغ می ­زد. " بذارین منم باهاش صحبت کنم! "نلی گفت:" ما فکر نمی ­کردیم تو ناراضی باشی. "" نبودم. نمی ­تونم بهش فکر کنم. اون فقط—نمی ­تونم توضیحش بدم. "..
04 آبان 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل پنجم - قسمت اول
eghli 0 3275
لوسی بالاخره چیزهایی در مورد پاندا فهمید که او نمی ­خواست درباره شان چیزی بداند. این موضوع احساس بهتری به او می­ داد، اما نمی ­خواست دریاچه کودا را ترک کند و وقتی داشتند از آنجا دور می ­شدند احساس دلت..
07 آبان 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل پنجم - قسمت سوم
eghli 0 3096
حالا درک می ­کرد چرا پاندا درست در همان کوچه ای پیدایش شده بود که باید می­شد. او هرگز لوسی را تنها نگذاشت. نه حتی وقتی خودش با قایق بیرون رفته بود. همه جا حتی در فروشگاه مثل کنه به او چسبیده بود و در ..
10 آبان 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل ششم- قسمت سوم
eghli 0 3097
حمام چسبیده به اتاق، با کاشی های فیروزه ای رنگ قدیمی اش و اتاق دوش سفید جدیدش اطلاعات بیشتری را آشکار نمی کرد. مکثی کرد و سپس در قفسه دارو را بازکرد که حاوی خمیردندان، نخ دندان، استامینوفن و تیغ صورت ..
11 آبان 1396 کتاب فرار بزرگ - فصل هفتم- قسمت اول
eghli 0 3045
لوسی گفت:" اون عاشق منه و همینطور عاشق تو."نلی تکرار کرد:" می دونم عاشقمونه.  اما من هرگز رابطه ای که تو با اون داری رو نداشتم و نخواهم داشت."" واقعاً خیلی برات مهمه؟ "لبخند نلی را بیاد آورد. " ..
نمايش 181 تا 192 از 265 (23 صفحه)

نام و موبایل خود را وارد کنید

نام
موبایل