پاندورا در جواب فریاد زد: " اگه جاهامون با هم عوض بشه چی؟ حاضری تمام حقوق قانونیت رو واگذار کنی و هرچی که داری رو تحویل من بدی؟ حتی با اجازه من هم تو هرگز قادر نخواهی بود یک پنی از دارایی هات رو لمس ک..
پاندورا که سرش را از روی نرده کشتی بخار به جلو آویزان کرده بود، نالید: " در مورد ماه عسل باید روی حرفم می ایستادم. "گابریل دستکش هایش را در آورد، درون یکی از جیب های کتش فرو کرد و با ملایمت پشت گردن..
" واقعاً؟ نگرانم که پرنس آلبرت به چی فکر می کرده؟ مطمئناً ملکه نبوده – چون اونها نه تا بچه با هم دارن. " درحینی که پاندورا به پُرحرفی اش ادامه می داد، گابریل به کار خودش مشغول بود. انگشتان پاندورا پشت..
باقی مدت آن روز مثل خاطره ای مبهم و رنگی در ذهن پاندورا باقیماند. ذهنش فقط لحظات کوتاهی از آن مه خیال انگیز بیرون آمد.آنها اول این خبر را به خانواده پاندورا اعلام کردند که بنظر می رسید با افتخار و ش..
پاندورا پرسید :" تو کجا خواهی بود؟ "گابریل به او گفت: " اگر وسط ماه عسل نظرت عوض شد، می تونیم برگردیم لندن. یه کشتی بخار به مقصد ایستگاه بندر پورتموث کرایه می کنیم، سوار قطار مستقیم به مقصد ایستگاه ..
با اخم سری تکان داد و درحال ترک اتاق بود که با صحبت دوباره پاندورا در آستانه در متوقف شد. " یه چیز دیگه هست که میخوام بپرسم. از پوشیدن لباس ملازم ها خوشت میاد ؟ " دراگو به سمت او چرخید. با مکث طولانی ..
هیچ اتفاقی تا بحال چنین حسی به گابریل نداده بود، واقعی بود و در عین حال غیر قابل باور. کابوسی در بیداری. هیچ چیز تا این حد او را نترسانده بود. به همسرش نگاه کرد، دلش می خواست از غم و اندوه و خشم زوزه ..
درحینی که دکتر گیبسون، گابریل را به اتاق خصوصی پاندورا راهنمایی می کرد، اخطار داد: " ایشون هنوز بخاطر بیهوشی حال خوشی ندارن. یه دوز مرفین دیگه بهش تزریق کردم، نه تنها بخاطر درد بلکه بخاطر آرام کردن دل..
پاندورا نگاهی خشمگین حواله او کرد. " تاحالا سعی کردی روی یک جفت چوب کریکت بشینی؟ "گابریل با گاز گرفتن لبش خنده را عقب راند و بیشتر وزن او را روی یکی از پاهایش منتقل کرد. " اینطوری، به من تکیه بده وخ..
خلاصه:دختر خوانده خودسر و بیپروای رئیس جمهور آمریکا، لوسی جورایک، نامزدش تد بیودین ( آقای جذاب) را درست در محراب کلیسا ترک میکند. حالا او به دنبال ماجراجوییست—و شاید یک کمی اتفاق عاشقانه-- او سفر..
حالا پاندورا حسابی عصبانی شده بود. چرا او چنین کاری کرده بود؟ آیا داشت سعی می کرد او را به بحثی دیگر بکشاند؟ایدا پرسید: "چی نوشته؟ "پاندورا کوتاه گفت: " مجبورم برای مذاکره درباره گروگان گیری به ط..
" عالیه. لطفاً آهسته روی تخت بذارینش. "صدای زن روشن و قاطع بود. رفتار توانمند و کلاه جراحی و طرز ایستادنش شبیه یک دکتر بود.هرچند پاندورا لبهایش را محکم روی هم فشرده بود، وقتی گابریل او را روی میز ..